آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

یک روز پر رفت و آمد

1390/10/8 1:11
نویسنده : مامان متین
166 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم ؛ امروز مامان بزرگ و بابا بزرگ اینا میان و خیلی سرمون شلوغه ؛ از طرفی پنجشنبه هم مامان و بابای من میان و شما خیلی خوشحالین آخه دخملی مامان بزرگها و بابا بزرگهاشو که میبینه کلی ذوق میکنه . از اونجایی که دیروز یه دستی به سر روی خونه کشیده بودم و شما هم کلی همکاری کردین امروز زیاد کاری نداشتم صبح که از خواب بیدار شدیم  تصمیم گرفتم که ببرمت بیرون آخه هوا خیلی قشنگ و آفتابی بود که یهو تلفن زنگ زدو دیدم که سپیده جونه که میگه میخوان ناهار بیان اینجا و در نتیجه بیرون رفتن ما کنسل شد و شما کلی گریه کردی ولی تا فهمیدی سپیده میاد خوشحال رفتی دم در منتظرشون .

بعد خوردن ناهار سپیده جون و داریوش رفتن بازار واسه خرید مغازه شون و من هم سعی در خوابوندن شما تا وقتی مامان بزرگ اینا میان خسته و کلافه نباشی و تو تایی خوابیدیم حدود ساعت ٤:٣٠  مهمونا رسیدن ولی شما همچنان خواب بودی.

از اینکه مامان بزرگ و بابابزرگت رو دیدی کلی خوشحال شدی و شروع کردی به بازی با اونا ، مامان بزرگی که اونو به اسمش صدا میکنی واست یه خرس سفید موزیکال خریده بود و شما خیلی ازش خوشت اومد راستی مامانی جونم مامان بزرگی هدیه تولد ما رو هم که خاله بابایی داده بود به ماداد و من و بابایی رو هم خوشحال کرد ؛ شب هم که اونا تصمیم داشتن برن خونه عمه فرانک ، به همین خاطر بعد رفتن اونا شما و بابایی زود خوابیدین آخه بابا خسته بود و فردا باید میرفت سر کار و من هم به زور شما رو خوابوندمو اومدم پای لپ تاپ .

تا فردا عشقم بوس بوس بوس .............

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)