جشن تولد دخملی

سلام سلام عشق مامان ؛ بازم امروز فرصتی شد که بعد از سه روز بیام و یه سرو سامونی به وبلاگت بدم .پنجشنبه شب که بابایی و مامانی بزرگ اومدن و جمعه هم کلی کار داشتیم تا شب که جشن دخملی رو برگزار کنیم سرم خیلی شلوغ بود و استرس داشتم به قول بابا پدرام اگه عروسیش بشه تو حتما از حال میری وای یعنی میشه من عروسی گلم رو ببینم .شما هم از چند روز پیش که فهمیدی میخوام واست تولد بگیرم همش هر کی رو میدیدی یا تلفنی حرف میزدی میگفتی تولد تولد ...معلومه خیلی خوشحال بودی مخصوصا که این خوشحالی با بادکنکهایی که باباجون واست خرید دو چندان شد .راستی این عکس رو خیلی دوست دارم یکی از قشنگترین عکسای دخمل گلم که عاشقشم .

ساعت 7 همه مهمونها اومدن و شما هم که از قبل در حال رقص و شادی بودی با دیدن اونا صد برابر خوشحال و شاد شدی.

جشن تولد آنا خوشگل به روایت تصویر :

آنا خانم پاشو مامان باید بری لباسهاتو عوض کنی کم کم مهمونها میان عزیزکم .

آنا خوشحال و شادمان در حال رقص قبل از اومدن مهمونا.

عاشقتم دخملی ؛ پایین دامنت رو گرفتی میچرخی مامان به قربونت بره .

آنا خانمی در کنار کیک تولدش .

ایشالله صد ساله شی دخمل مامان.

دخملی فکر میکنه که شمعه میخواد فوتش کنه .

ادامه رقص آنا ولی ایندفعه رو میز.

اینم آخرین عکس آنا تو جشن قشنگ تولدش ؛ البته مامان جونی بقیه عکسا بدلیل شخصی بودن تو آرشیو عکسات هست تا بزرگ که شدی ببینیشون دوستت دارم عشقم ؛ امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشی .بوس بوس

بعد شام و باز کردن کادوها دیگه کم کم مهمونا رفتن و شما هم که خیلی خسته بودی خوابیدی .