91.7.3

مامانی جونم سلام

بالاخره بعدکلی روزای بد که همش مریض بودی اومدم که برات بنویسم اصلا حال و حوصله نوشتن نداشتم تب ویروسیت به یک طرف بعدش هم با وجود این که فکر میکردم لثه هات بخاطر در آوردن دندون ملتهبه ولی فهمیدم که نه از قرار معلوم دچار ویروس تب خال شدی و کل دهنت تب خالی شد خیلی ناراحت بودم هیچی نمیخوردی و کلی بی قراری کردی اخلاقت بد شد و خلاصه روزای خوبی نبود این ویروس لعنتی معلوم نیست از کجا پیداش شد.

خدا رو شکر الان بهتری و کم کم داری خوب میشی و تا روزی که از خواب بیدارشی و ببینم 100% خوب شدی خیلی عذاب میکشم .

راستی دیروز بردمت پارک کلی بازی کردی و خوشحال بودی بعد چند وقت انگار از بند رها شده بودی و با خوشحالی میدویدی اینور و انور .راستی تو پارک نمایشگاه هفته دفاع مقدس بود و کلی آهنگ و فشفشه و ..پخش میشد و شما هم خوشت اومد رفتی رو ماشین های نظامی نشستی و کلی حال کردی یهو فکر کنم جو نظامی بودن بهت دست داد.

بعد همش میگفتی برم پشت فرمون ولی اینقدر پسر اونجا بود که همشون هم شیطون فکر نمیکردم بهت اجازه نشستن بدن از یکی شون خواستم تا تو بشینی  اونم اجازه داد حالا نوبت شما بود که نمیذاشتی اونا بیان پشت فرمون اوضاعیی تماشایی داشتیم .

میبوسمت عزیزکم همیشه شاد و خندان باشی.