آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

روز درختکاری

1390/12/16 10:28
نویسنده : مامان متین
230 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی جونم ؛ خوبی دخمل خوشگلم امروز دیگه در نیمه راه رسیدن به بهار هستیم امروز روز درخت کاریه هم هست که البته هیچ سالی نشد که یه درخت بکاریم و فقط یادی ازش میکنیم ولی انشالله بشه که حتی شده یه درخت تو حیاط خونه هر کی حیاط اختصاصی داره کاشته بشه البته ما تو خونه شمالمون باغچه داشتیم و درخت گیلاس و انجیر و سیب و کلی گل توش بود که اونم به لطف بابایی بزرگ از بین رفت و جاش یه پارکینگ بنا شد ولی بهر حال حالا که تو آپارتمان زندگی میکنیم قدر حیاط و باغچه و درخت و گل رو میدونیم .همیشه هم آرزو میکنم اگه در آینده خواستیم خونه دار بشیم یه خونه ویلایی داشته باشیم با یه حیاط فسقلی که حداقل یه درخت بید مجنون توش باشه آخه من بید مجنون رو خیلی دوست دارم مخصوصا وقتی باد باشه و شاخ و برگش این ور و انور میرن .

صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سراغ لباست و در طول روز فقط مشغول اون بودم و شما هم داشتی از سرو کول من بالا میرفتی و شیطنتهات گل کرده بود .


غروب با مامان محیا جون رفتم بیرون و این خودش شروع یه داستان بود با موضوع دوری مادر از دختر :

موقع رفتن مثل همیشه که بهت گفتم میرم برات شکلات بخرم قانع نشدی و وقت رفتن گریه کردی و بابایی جون بزور بردت تو ؛ من هم با یه دل ناراحت رفتم و همه حواسم پیشت بود بابایی اس داد که خوابیدی تازه خیالم جمع شد که خو ب خوابی ولی وقتی برگشتم خونه دیدم تو جات دراز کشیدی و داری شیر میخوری وقتی منو دیدی بغض کردی و شروع کردی به گریه ؛ بابایی جون میگفت از زمانی که رفتی همینطوری بغض میکنی و حتی از خواب هم بیداری شدی و گریه کردی الهی من قربون این اشکها برم دیگه تنهات نمیزارم ؛ بعدش گیر دادی و گفتی پاستیل منهم که داشتم از سرمای هوا یخ میزدم ولی چون عاشق دخملم هستم دوباره آماده شدم و رفتم کلی تنقلات واست خریدم تا با مامانی آشتی کنی عزیزدلم .بالاخره بعد کلی ناز و ادا  با مامانی جون آشتی کردی عاااااااااششششششقتم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان پارسا قند عسل
17 اسفند 90 0:44
عزیز دلم.قربونش برم که اینقدر مامانی شده