آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

90.12.22

1390/12/23 11:58
نویسنده : مامان متین
303 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان جونی ؛ امروز کار خاصی نداشتیم و بهتر دیدم که بیشتر به کارهای خونه برسم شستن لباسها ؛ رو تختی و .... حداقل واسه عید ظاهر خونه تمیز باشه حوصله ریختن کمد و جابجایی وسایل رو ندارم به قول بابایی جون دیگه دو و سه ماه دیگه اینجا هستیم و موقع اسباب کشی یه بار دیگه باید جابجا کنی و از طرفی ما که عید خونه نیستیم و کسی نمیخواد بیاد و من خودم رو اینطوری قانع کردم ؛ ناهار هم باهم پوره خوردیم که شما خیلی دوسش داری بعد ناهار  هم برات حلوا درست کردم  بعد خوردنش دندونات رو نشون دادی و گفتی مسواک ؛ نمیدونم چرا یهو یاد مسواکت افتادی و خواستی مسواک بزنی خوب خیلی خوبه ، از فرصت استفاده کردم و با خمیر دندون البته به مقدار خیلی کم واست مسواک زدم و یادت دادم که خمیر دندون رو قورت ندی ولی فکر کنم زیاد موفق نبودم .

اینم مسواک خوشگل آنا خانمی که دایی حسن واسش خریده تا دندوناش خوشگل بمونه .

دندونای آنا خانمی بعد مسواک زدن .

اینم از اداهای دخملی .

قربونت برم ؛ غروب که بابایی اومد خواستم برم که یه مقدار وسایل بخرم هوا هم خیلی خیلی سرد بود و راستی امروز برف اومد فقط تونستم تا نانوایی برم و واسه دخمل گلم یه مقدار خوراکی بخرم ؛ فردا هم مثل هر چهار شنبه سوری میریم خونه عمه فرانک ؛ خیلی خوش میگذره و همه دور هم هستیم و آتش بازی و بازی با مواد محترقه ( البته مجازش ) به راهه. نمیدونم امسال میتونم با خودم ببرمت بیرون یا نه آخه میترسم که بترسی امیدوارم روز خوب و بی خطری واسه هم باشه ، حالا تا فردا............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان پارسا قند عسل
23 اسفند 90 14:37
چه خوب که مسواک میزنه.پارسا که از مسواک زدن فراریه.امیدوارم که بهتون خوش بگذره.ما که خونه نشینیم.البته از ترس