آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

عیدانه آنا خانمی

1391/1/16 1:14
نویسنده : مامان متین
190 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل خوشگلم ؛ بالاخره بعد چند روز فرصتی شد که بیام و به وبلاگت سری بزنم و مختصری از خاطرات این چند روز عید رو برات به یادگار بزارم :

با استرسی که از آب و هوا داشتیم ولی خدا رو شکر جاده خوب بود و ما ساعت 4 صبح حرکت کردیم به سمت رشت و وقتی که رسیدیم هنوز آثار برف روزای گذشته تو خیابون و کوچه ها معلوم بود تا نزدیکای خونه مون که رسیدم و شما فهمیدی که اینجا کجاست شروع کردی به صدا کردن بابابزرگی (گل گل ) و با دیدن آدم برفی که بابابزرگی برات درست کرده بود خیلی خوشحال شدی .

ساعت 10 صبح من و مامانم و خواهرم رفتیم آرایشگاه و شما با بابایی جون هم رفتین مغازه دایی ؛ قرار شد که بعدازظهر هم بریم بیرون یه دوری تو خیابون بزنیم ولی شهر خیلی شلوغ بود همه در تکاپو و رفت و آمد سال تحویل.

عید امسال ساعت یک ربع به نه تحویل میشدو ما بیدار شدیم تا خودمون رو واسه سال تحویل آماده کنیم ولی شما خواب بودی و با شیطنتهای دایی حسن بیدار شدی و تحویل سال رو تو رختخواب بودی خدا کنه که دخملم تا پایان سال خوابالو نشه .

بعد تحویل سال و روبوسی و خوردن شیرینی ؛ رفتیم سراغ صبحونه تا واسه عید دیدنی آماده شیم آخه امسال زیاد فرصتی نداریم بخصوص که بابایی جون باید جمعه برگرده تهران و هفته دوم پیش ما نیست .

اولین جایی که رفتیم خونه مامان بزرگی یا به قول خودت ( مینا ) بود که اونجا هم دختر خاله بابایی رو دیدیم و با اون رفتیم خونه شون و چون خیلی طول کشید و دم ظهر بود برگشتیم خونه واسه ناهار ..........

اینم آناخانمی با بابابزرگی

بعداز ظهر هم رفتیم خونه دوتا مامان بزرگام و خاله و دایی و ........که قسمت جالبش این بود که شما خونه هر کی میرفتیم کلی گریه و زاری راه میانداختی که بریم ددر و نریم تو و از این جور چیزا ولی هر جور که بود گذشت .


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)