آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

عیدانه آنا خانمی :روز دوم

1391/1/16 1:36
نویسنده : مامان متین
191 بازدید
اشتراک گذاری

امروز تصمیم گرفتیم بریم یه کمی برگردیم و از تعطیلات لذت ببریم آخه فرصت در کنار هم بودن خیلی کمه و باید قدر لحظات رو بدونیم همه  همنظر بودیم که بریم رامسر آخه عشق کارتینگ و فروشگاههای بین راهی داشت دیوونمون میکرد صبح حرکت کردیم به سمت رامسر و با خاله راحله عمو مهدی و دایی حسن و بابابزرگی و مادر جون رهسپار رامسر شدیم بعد چابکسر و تقریبا میشه گفت نزدیکای رامسر رفتیم تو مجتمع بازی و یه راست رفتیم سراغ کارتینگ و پسرا بعلاوه خودم رفتیم واسه ماشین سواری ؛ بیچاره خاله راحله که خیلی دوست داشت بیاد ولی بخاطر بارداریش نمیتونست و خیلی ناراحت بود .

و شما با مادر جون بابایی بزرگ و خاله راحله ما رو تماشا کردین و خاله راحله از فرصت استفاده کرد و عکسهای زیادی از شما گرفت که یکسری رو برات میذارم و بقیه تو آرشیو لپ تاپ تا بزرگ که شدی ببینی عشقم .

عاشقتم مامانی جون

در ادامه مطالب ..........

عاشق این عکستم گلم .

عجب ژستی ؛ کشتی منو مامانی جونم

الهی من قربون یکی  یکدونه خودم .

بعد کلی بازی و تماشای فروشگاه ها رفتیم رامسر واسه ناهار و طبق معمول بابایی جون ما رو برد رستوران براداران ،

آنا خانمی هم مثل یه دخمل خوب و باشخصیت نشست و با مداد رنگی هایی که از فروشگاه کنار رستوران براش خریدیم نقاشی کردو ناهارش رو خورد.

بعد ناهار و کلی خرید که شما تا میدیدی میخواستی رفتیم سمت نمک آبرود و بین راه کنار دریای قشنگ رامسر چند تا عکس خوشگل از دخملی گرفتم .

تو راه چند تا فروشگاه رو هم نگاه کردیم که همونجا بود که سپیده جون و داریوش هم که از سمت شمال داشتن میومدن رشت به ما ملحق شدن و دست جمعی برگشتیم رشت .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)