90.1.19
سلام دخملی ؛ صبح یه بارون قشنگ بهاری بارید ولی شما خواب بودی عشقم .
پنج شنبه و جمعه خوبی داشتیم رفتیم خونه عمه فرانک و سوغاتی های شیراز رو گرفتیم واسه شما یه دستبند صنایع دستی خوشگل آورده بود که خوشت اومد ضمن اینکه سپیده جون و پسر خاله داریوش اومدن ؛ دور هم خوش گذشت و مخصوصا دیشب که رفتیم بیرون و شما کلی شیطونی کردی و شام بیرون بودیم دیگه سه ماه دیگه نی نی خاله سپیده میاد و فکر کنم کم پیش بیاد که بیان پیش ما و ما مجبوریم بریم اونجا ؛امسال سال خوبیه خاله راحله هم نی نی داره و کلی سرمون شلوغ میشه دوتا نی نی تازه وارد خانواده میشن که امیدوارم هر دوتا سالم و سلامت باشن .
صبح بعد رفتنشون دوباره طبق معمول سی دی عمو پورنگ رو تماشا کردی و منم خونه رو تمیز کردم هوا خیلی خنک و دلچسبه ولی همش میترسم این تغییر ناگهانی هوا باعث سرماخوردگی شما بشه .
الانم داری ناهار میخوری و منم دارم خاطراتت رو مینویسم تا غروب چی پیش بیاد گلکم بوس ...................
آنا خانمی عاشق کیفشه