91.3.24
سلام عشقم صبح ازمن زودتر بیدار شدی و درخواست شیر کردی منم با یه خستگی شدید بیدار شدم و دیدم ساعت ٧:٣٠ و به زور رفتم که واست شیر داغ کنم بعد خوردنش دوباره خوابیدی و من هم تو یه خواب و بیداری رفتم تا ساعت ١٠ ؛ که دیدم دوباره صدات میاد که متین متین شیر میخوام جدیدا منو متین صدا میکنی و من خیلی خوشم نمیاد ولی چه کنم شاید در آینده دوباره مامان بشم .
بعد خوردن صبحونه و صحبت با سپیده جون که فهمیدم احتمالا فردا میان ، رفتم سراغ کارهای خونه و شما هم نشستی تا کارتون نگاه کنی و بعد نگاه کردن عمو پورنگ که عشق شماست رفتی سراغ کارتون اسو و الانم داری اونو نگاه میکنی .جدیدا هم یاد گرفتی تو تبلیغات بین کارتون هر چی میبینی میگی بخر ؛ الانم درخواست خونه سازی کردی که باید به فکر باشم.
دخملی شیطون بلا
آخه دخملی موی تو چشم اذیتت نمیکنه ؟
آنا خانمی با برس کیتی که امروز و فردا میره که خراب بشه .
تا بعد ............
تا غروب هم اتفاق خاصی نیفتاد جز شیطنتهای شما ، و حموم بعد هم لالا که مامانی یه نفس راحت کشید .
شب که بابایی جون و من و شما نشسته بودیم و داشتیم فیلم نگاه میکردیم یهو تبلیغات شهر بازی ارم شد و شما هم هوس شهربازی کردی ان شاله بشه فردا ببریمت شهر بازی .
بوس بوس عشقم