نانوشته های دیروز آنایی
سلام سلام
دخملی مدتیه بخاطر کم بودن حجم اینترنت نتونستم برات بنویسم ولی اشکال نداره خلاصه روزهایی رو که نبودیم رو برات یادداشت میکنم :
5شنبه 8 تیرماه: بخاطر اینکه بابایی ما رو برسونه تعاونی سواریهای استقلال صبح زود حرکت کردیم و جای پارک هم پیدا نکردیم و در اولین جایی که میشد پارک کردیم و رفتیم به سمت سواریها ، اونجا هم کلی بیخودی معطل شدیم چون ماشین نبود و در این گیر و دار پلیس ماشینمون رو برد پارگینک و کلی امروز واسه بابایی دردسر شد .
ساعت 9:30 ماشین حرکت کرد به سمت رشت و همسفرامون هم دوتا آقا بودن که یکیشون تا رشت فقط حرف زد و کلی رو اعصابمون بود.
رسیده و نرسیده به رشت رفتی حیاط و بابایی جون برات وان رو پر کرد و آب بازی کردی و بعد اونم تاب بازی و کلی شاد ی کردی.
9 تیر ماه : بارون بارون بارون ..........................
روزای دیگه هم که همش بارون بود و ما با خاله راحله وعمو مهدی رفتیم دنبال سیسمونی .
12و13 تیر ماه هم رفتیم خونه مامان مینا و عمو پرهام هم از اهواز اومده بود و اونجا هم بخاطر وضعیت هوا که همچنان ابری و بارونی بود یا با ماشین میرفتیم بیرون یا خونه بودیم.
چهارشنبه 14 تیر ماه : امروز بابایی جونی میادو هوا هم بهتر شده و دوباره داره گرما و شرجی بودن خودش رو نشون میده .
15 تیر ماه : امروز تصمیم گرفتیم با مریم جون و پارسا و باباش و دایی حسن بریم چابکسر ؛ هوا هم خوبه و کلی خوش گذروندیم . با مریم جون اینا تصمیم گرفتیم برای چند روز بریم رامسر البته تو هفته بعدی ....
16 تیر ماه : امروز جمعه ست و قرار شد بریم دریا ولی بخاطر هوای گرم ترجیح دادیم غروب بریم و شام رو هم بیرون بخوریم شما هم کلی آب بازی کردی و عمو مهدی ازت عکس گرفت و قراره عکساش رو برام ایمیل کنه د ر اولین فرصت عکسات رو برات میزارم گلم .