آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

نانوشته های دیروز آنایی

1391/4/24 13:52
نویسنده : مامان متین
284 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

دخملی مدتیه بخاطر کم بودن حجم اینترنت نتونستم برات بنویسم ولی اشکال نداره خلاصه روزهایی رو که نبودیم  رو برات یادداشت میکنم :

5شنبه 8 تیرماه: بخاطر اینکه بابایی ما رو برسونه تعاونی سواریهای استقلال صبح زود حرکت کردیم و جای پارک هم پیدا نکردیم و در اولین جایی که میشد پارک کردیم و رفتیم به سمت سواریها ، اونجا هم کلی بیخودی معطل شدیم چون ماشین نبود و در این گیر و دار پلیس ماشینمون رو برد پارگینک و کلی امروز واسه بابایی دردسر شد .

ساعت 9:30 ماشین حرکت کرد به سمت رشت و همسفرامون هم دوتا آقا بودن که یکیشون تا رشت فقط حرف زد و کلی  رو اعصابمون بود.

رسیده و نرسیده به رشت رفتی حیاط و بابایی جون برات وان رو پر کرد و آب بازی کردی و بعد اونم تاب بازی و کلی شاد ی کردی.

9 تیر ماه : بارون بارون بارون ..........................

روزای دیگه هم که همش بارون بود و ما با خاله راحله وعمو  مهدی رفتیم دنبال سیسمونی .

12و13 تیر ماه هم رفتیم خونه مامان مینا و عمو پرهام هم از اهواز اومده بود و اونجا هم بخاطر وضعیت هوا که همچنان ابری و بارونی بود یا با ماشین میرفتیم بیرون یا خونه بودیم.

چهارشنبه 14 تیر ماه : امروز بابایی جونی میادو هوا هم بهتر شده و دوباره داره گرما و شرجی بودن خودش رو نشون میده .

15 تیر ماه : امروز تصمیم گرفتیم با مریم جون و پارسا و باباش و دایی حسن بریم چابکسر ؛ هوا هم خوبه و کلی خوش گذروندیم . با مریم جون اینا تصمیم گرفتیم برای چند روز بریم رامسر البته تو هفته بعدی ....

16 تیر ماه : امروز جمعه ست و قرار شد بریم  دریا ولی بخاطر هوای گرم ترجیح دادیم غروب بریم و شام رو هم بیرون بخوریم شما هم کلی آب بازی کردی و عمو مهدی ازت عکس گرفت و قراره عکساش رو برام ایمیل کنه د ر اولین فرصت عکسات رو برات میزارم گلم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

یاس
24 تیر 91 17:11
خب پس.رویه هم رفته خوش گذشت نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا رو شکر.میبوسمتون