آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

ایام محرم ماه 92

1392/8/25 13:45
نویسنده : مامان متین
409 بازدید
اشتراک گذاری

امسال محرم ماه مامان جون و دایی حسن و خانمش اومدن پیش ما

و برخلاف سالهای قبل تهران موندیم و بعدا شنیدیم که رشت بارون بود

و خوشحال از اینکه هوای تهران خوب و تقریبا آفتابی.

سه شنبه ساعت 9 یا 10 بود که مامان جون اینا رسیدن و من و شما و بابایی جون رفتیم دنبالشون تو راه هم یه سر رفتیم تا میدونای نارمک تا ببینیم چه خبره .

روز تاسوعا هم صبح بعد خوردن حلیم که همکار بابایی جون زحمتش رو کشیده بودن و صبح بابایی و دایی رفتن تا خونه شون تو مجیدیه و گرفتنش آماده شدیم و رفتیم بیرون البته با ماشین و یه دوری تو هفت حوض و محله های اطراف زدیم و با تماس مامان جون با دایی م رفتیم سمت خونه خواهر زاده زندایی که تو ظفر بود و نزدیک خونه شون هیت بود و ناهار میدادن یه چند دقیقه اونجا بودیم و بعد دیدن اونا و دو تا غذایی که بهمون دادن برگشتیم سمت محله خودمون , تو تمام میدونها و کوچه ها بساط ناهار و غذای نذری بر پا بود و ما هم یه چند تایی غذا بدون دردسر گرفتیم و برگشتیم خونه .

دل تو دلمون نبود که رشت چه خبره ولی با اس ام اس هایی که از اونجا میومد مطمئن شدیم که رشت بارونه و دیدن دسته تو این روزا اونجا امکان پذیر نبود .

شب هم بخاطر سردی هوا و نم نم بارون ترجیح دادیم با ماشین بریم بیرون رفتیم سمت دلاوران و عجب هیت و دسته هایی اونجا بود ولی هوا اینقدر سرد بود که زود برگشتیم تو ماشین.

پنجشنبه  هم روز عاشورا بود و هفت حوض نمیدونی چه خبر بود کل مردم دور میدون هفت حوض جمع شده بودن و کلی دسته های عزاداری هم از اونجا رد میشد .

غروب پنجشنبه  هم هیات های سینه زنی کم و بیش دیده میشدن و ما هم با ماشین یه دوری زدیم .

جمعه هم  قرار شد مادر جون اینا برگردن صبح با هم رفتیم هفت حوض دیگه بیشتر مغازه ها باز بودن و حال و هوای شهر داشت به شکل گذشته ش برمیگشت دایی جون و هدی جون  یه سری خرید اشون رو  انجام دادن و برگشتیم خونه , غروب هم بردیمشون بیهقی و برگشتن رشت .

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان اریا
25 آبان 92 15:22
سلام کوچولوی نازم زیارتت قبول امیدوارم همیشه در پناه خدا سالم باشید
مانی محیا
27 آبان 92 12:46
آخی.. جاشون خالی نباشه... امسال ظاهرا خیلیها نرفتن شهرستان.. من هم دلم میخواست بمونم. اما باباعلی.. چند سال مجردیمو 7 حوض میموندم خیلی خوب بود. قبول باشه. شماره ام اومد؟؟؟؟ اس دادم