خرید واسه آنا جونم
شنبه 14 آبان 1390
امروز صبح تصمیم گرفتم با خاله راحله بریم بیرون و یه دوری بزنیم و شاید خریدهایی داشته باشیم بنابراین شما پیش مامان بزرگی موندی .
تقریبا اونجاهایی که دوست داشتم رو رفتیم مخصوصا پاساژ کویتیها که مخصوص پارچه ست و کلی پارچه های خوشگل داره و یه پارچه پالتویی واست خریدم چون تا فرصت بود میتونستم بدم مامانی واست بدوزه .
برگشتنی هم دیدم که با مامان بزرگی تو حیاطی از قرار معلوم همش بهش گفتی ددر و اونم آوردت حیاط.
هوا خیلی سرد بود نمیدونم این سرما رو احساس میکنی یا نه ؟ احتمالا اینقدر به فکر بازی و بیرون رفتنی که اصلا برات مفهومی نداره .
آنا خانم در حال دست زدن به گلدونهای مامانی .
آخر سر هم اینقدر شیطونی کردی که افتادی و اصلا انگار نه انگار .
این عکس هنری هم شمعدونی های خونه مامان بزرگیه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی