آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

91.7.21

1391/7/23 10:31
نویسنده : مامان متین
366 بازدید
اشتراک گذاری

امروز جمعه ست و دندون مامانی از شب قبل خیلی درد میکنه انگار دیگه باید برم و دندون عقلم رو بکشم تصمیم گرفتیم از اونجایی که امروز هیچ دکتری مطبش باز نیست بریم درمانگاه انصاری ساعت 3 رفتیم ولی از شانسمون با اینکه تماس گرفته بودیم گفت دکتر 4:30 میاد و این مدت رو رفتیم پارک فدک تا شما یکم بازی کنی و چقدر محیطش خوب و خلوت بود و کلی بازی کردی .

از دندون کشیدن کارم رسید به جراحی دندون عقل و یه طورایی دیگه داشتم کم میاوردم دکترش هم خیلی بداخلاق بود مامانی جون و کلی حال مامان رو میگرفت منم همینطور گریه و شما هم بیرون صدای گریه هات که میگفتی برم پیش مامان به گوش میرسید نزدیک به نیم ساعت شایدم بیشتر کارم طول کشید و چی کشیدم که نگو و نپرس بعدش هم 4تا بخیه نثار این لثه بدبختم شد و اومدم بیرون دیدم وای چی میبینی آنا خانم به پهنای صورت اشک آلود و کلافه دیگه خیلی حالم بیشتر گرفته شد .

اولش نمیومدی پیشم ولی تا کمی تحویلت گرفتم اومدی بغلم و کلی نازم کردی و همش میگفتی خوب شدی مامانی خیلی لحظه دلگیری بود .همش یاد مامانایی میافتادم که مثلا یه مشکلی دارن و مریضن بچه هاشون چی میکشن.

وقتی برگشتیم خونه ساعت دیگه 6 یا 7 بود اول رفتم آمپولام رو زدم و بعد ش هم شام و بعدشم لالا ........

چه جمعه بدی بود من همیشه از این جمعه ها بدم میاد...........................................................

راستی امروز تولد مامان مینا هم بود بنده خدا داشت کم کم یادمون میرفت که تولدشه ولی شب بابایی یهو به یادش اومد و یه زنگی بهش زدیم و تولدش رو تبریک گفتیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)