آنا پارسیان آنا پارسیان ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

آنا کوچولوی مامانی

دیروز و امروز ما

1392/11/12 16:05
نویسنده : مامان متین
582 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه صبح بابایی جون رفت سرکار و منم زود بیدار شدم نمیدونستم چیکار کنم ولی خودم رو مشغول کردم تا دخملکم بیدار شه بعد خوردن ناهار و یه استراحت کوچولو که نه گذاشتی بابایی بخوابه نه خودت خوابیدی رفتیم بیرون یه چرخی بزنیم و سمت شهر آرا لباس بچه ها رو نگاه کردیم و برگشتیم سمت خونه تا خریدهایی رو که واسه فردا احتیاج داشتیم انجام بدیم .

جمعه هم قرار بود بریم سمت سورتمه تهران و همش میترسیدم که نکنه بارون بیاد ولی خدا رو شکر هوا خوب بود و با یاسمین رفتیم سورتمه ؛ مامان یاسمین آش پخته بود و منم سالاد ماکارونی درست کردم و با کلی تنقلات راهی شدیم . جای قشنگ و جالبی بود و کلی ماشین و آدم که ترافیکی ایجاد کرده بود بیا و ببین , بساط ناهار رو برپا کردیم و شما و بابایی جون و آقامجید و یاسی و بیتا رفتین سورتمه سوار شدین و بعدا بابایی گفت که ترسیده بودی و به روی خودت نیاوردی ولی از عکسهایی که گرفته بودین متوجه ترست شدم گلم .

بعد خوردن ناهار و گپ وچای بخاطر سرمای هوا ترجیح دادیم برگردیم خونه یاسمین اینا و تا شب اونجا موندیم

شما هم کلی بازی کردین , از لباسهایی که مامان یاسی از طرف یکی از دوستاشون میفروخت یه دست واست خریدم خیلی خوشگله .

ساعت تقریبا 9 بودیم که برگشتیم خونه و بخاطر خستگی زیاد خوابیدم .

بوس بوس دخمل گلم که خیلی مهربونی بوس بوس.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

پریسا نجفی
11 بهمن 92 23:05
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون
مانی محیا
20 بهمن 92 14:14
خیلی قیافه آنایی اینجا بامزه اس.. بهتره ایشالا؟؟؟