90.8.9
سلام دخمل گلم ، امروز خدا رو شکر بارون کمتر شده و بابایی جون براساس نرم افزار اب وهوای گوشیش که خیلی هم بهش اطمینان داره میگه سه شنبه هوای تهران خوبه وای چه پیشگویی شده این بابایت .
صبح که از خواب بیدار شدی اومدی و صورتم رو بوس کردی و دوباره چشاتو بستی انگار یه دنیا رو به من دادن آخه راسته میگن دخملا خیلی شیرین زبونن ولی ما دخمل شیرین ادا هم داریم خیلی دوستت دارم مامانی ؛ مدتیه سر خوردن صبحونه ادا و اطوار در میاری و خوب صبحونه نمیخوری همش میگی پنیر و کره رو روی نون بزنم و شما فقط همون کره و پنیر رو میخوری آخه اینم شد صبحونه خوردن بخاطر همین کیک درست کردم تا جاش اون رو بخوری بابایی هم که به توصیه من که تو اینترنت خونده بودم تخم بلدرچین هفت برابر تخم مرغ آهن داره و واسه خیلی چیزا مخصوصا رشدمغز مفیده اونو خرید تا دخملش رو تقویت کنه خوش به حال دخملی .
امروز اول مثل دخترای خوب نشستی رو پای مامان و باهم اینترنت رو چک کردیم و آهنگ گوش دادیم ولی بعد یهو همه چیز بهم ریخت و شما بماند...............
شیطنت های آنا جون تمومی نداره.
تصویر مامان بخاطر یه سری مسائل سانسور شده عزیزکم .
اینم تصویر یه دخمله خیلی خوب و آروم که اصلا مامانش رو اذیت نمیکنه و مودب و منظمه (تا گفتم میخوام به بابایی پدرام بگم که چقدر منو اذیت کردی ژست دخملای خوب رو به خودت گرفتی شیطون بلا .)
آنا خانم در حال خوابوندن خرس کوچولوش.
حالا که خوابیدی ساعت ٣:٢٠ دقیقه ست و بابایی زنگ زده که شاید غروب بریم بیرون آخه احتمالا آخر هفته میریم رشت و یه سری چیزا باید بخرم ؛ راستی امشب هم سپیده جون میاد پیش ما با پسر خاله داریوش ، فکر کنم امشب خیلی خوش بگذره تا بعد عشقم
و اما امشب تا ساعت سه بیدار بودیم و حرف میزدیم از هر در سخنی گفتیم و خندیدم با سپیده جون برنامه سفر به خیلی جاها رو کشیدیم و همه رو بخاطر شما کنسل کردیم ( البته شوخی میکنم مامان جون ؛ شما ثابت کردی که تو مسافرتها دخملی خانمی هستی )شما هم بیدار بودی نمیخوابیدی البته تو اون شرایط و صدای حرفهای ما معلومه که خوابت نمیبرد بالاخره ساعت ٣:١٥ خوابیدی و ما هم ساعت یک ربع به ٥ ؛ وای که چه شبی بود امشب .