5مرداد ماه
امروز پنجشنبه ست و بابایی طبق معمول سرکاره و ما هم صبح باید بیدار میشدیم که به کارامون برسیم آخه شب میرفتیم خونه عمه ؛ رفتیم حموم و لباسها رو مرتب کردیم و خونه رو جابجا کردیم و آماده بودیم آخه من از کارای دقیقه نود بدم میاد و سعی میکنم همیشه مرتب و آماده باشیم تا اینکه دقیقه نود بخوایم هل هل آماده شیم . عمه زنگ زد که برنامه امروز کنسله و باشه یه وقت دیگه و خوب مهم نبود چون زیاد بهشون زحمت میدیم و کلا خجالت میکشم هر بار که اونجا میریم تلفنی به بابایی جون خبر رو دادم و اونم گفت باشه آنایی رو میبریم شهر بازی ارم و فرصت خوبیه و ازم خواست تا به مامانی محیا هم بگم . بعد خوردن ناهار زود رفتم آرایشگاه تا کارام رو زودتر انجام بدم و بریم...
نویسنده :
مامان متین
0:09